داستان درباره پسربچه ای است که فقط سیزده سال دارد. پدر بزرگ این پسر بچه در آستانه مرگ است و از همه حلالیت می گیرد. او به یاد می آورد که در سی و پنج سال گذشته باعث اتفاقاتی شده است. نتیجه این اتفاقات باعث بدبختی و گرفتاری زنی همراه با فرزندانش شده است. نام این زن قدم خیر است و پدربزرگ به دنبال این زن می گردد تا او را پیدا کند. او نوه خود را به روستایی می فرستد تا او را بیابد. او آدرس روستایی به نام ننه قدم خیر را پیدا می کند و به این روستا می رود. او باید این زن را راضی کند تا با او به نزد پدربزرگش برود تا پدربزرگش بتواند از او حلالیت بطلبد.
ارسال دیدگاه
ارسال
جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید
دیدگاه ها