داستان «حسن» پسرک بازیگوش ده سالهای است که در روستایی دور افتاده در جنوب خراسان زندگی میکند. همه مردان روستا به همراه پدر حسن به جبهه میروند و تنها کودکان، زنان و پیرمردان در روستا میمانند. حسن گمان می کند که در غیاب پدرش و بدون امر و نهیهای او بهترین تابستان عمرش را خواهد گذراند. اما اوضاع به دلخواه او پیش نمیرود. در نبود پدر اتفاقات تلخی برای حسن میافتد و او را با روی دیگر زندگی یعنی مرگ هم آشنا میکند؛ نخست «اسمال»، پیرمرد تنهای روستا، در تنهایی خودخواستهای جان میسپارد و حسن اولین کسی است که پس از چند روز بیخبری، پیکر بیجان او را در خانهاش مییابد. مدتی بعد پاسداری به دیدن پدربزرگ میآید و خبری به او میدهد. پدربزرگ به حسن میگوید که پدرش اسیر شده است. خود پدربزرگ هم چندی بعد میمیرد و عروس و نوههایش را تنها میگذارد...
بدین ترتیب تابستانی که قرار بود بهترین تابستان حسن باشد، تلخترین و البته طولانیترین تابستان او میشود و گویی تا بازگشت پدر (هشت سال دیگر) به درازا میانجامد. پدر حسن پس از هشت سال مفقود الاثر بودن، یک روز بیخبر به خانه میگردد
بازیگران:
حسین طاهری
کیوان صباغ
روشنک سه قلعه گی
امیرحسین رفیعا
نویسنده و کارگردان: علی خزایی فر
ژانر: خانوادگی
محصول: 1391 ایران
ارسال دیدگاه
ارسال
جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید
دیدگاه ها